اشاعه هنرهای رزمی
براساس گواهی منابع تاریخی اوضاع و احوال کاراته درگذشته با امروز تفاوت زیادی داشته است و تنها استادان انگشت شماری بیش از یک یا دو کاتا را بلد بودند. به خاطر ماهیت مخفی بودن هنرهای رزمی در اوکیناوا، در قرون قبل، تنها راه انتقال دانش و حفظ فنون رزمی از استاد به شاگرد از طریق کاتا بود، کاتاها همچون گنجی گرانبها سینه به سینه و نسل به نسل حفظ شد.
شاید استاد هنوز بخشی از کاتا را به شاگرد نیاموخته و آموزش را تکمیل نکرده، فوت میکرد، و یا شاگرد کاتا را به طور کامل یاد نمیگرفت و در انتقال آن دچار فراموشی و نقصان میشد. به هرحال نمیتوان از صحت واقعی کاتا پیش از قرن بیستم چندان مطمئن بود. با نزدیک شدن به قرن بیستم و آزاد شدن کاراته و ورود آن به ژاپن زمینههای رشد و ثبات و گسترش کاراته فراهم آمد.
بسیاری از کاتاها همانگونه که از استاد به شاگرد یا درون تشکیلات خانواده از پدر به پسر، انتقال یافتند؛ دستخوش تحولات و اصلاحات فنی زیادی هم گردیدند. پنهان بودن فعالیتهای رزمی سدی در برابر اشاعه هنرهای رزمی بود. در قرون پیشین و عدم وجود هرگونه مکتوب و نوشتهای دال برنحوه صحیح اجرای کاتا یا دستورالعملی کلی برای فنون، کار پیدا کردن تغییرات رخ داده را دشوار میسازد.
آنچه مسلم است کاتاها به شکل عینی، شفاهی و ذهنی به نسلهای بعدی منتقل شد. البته با رسیدن به قرن بیستم اطلاعات مستدلتر گردیدند و زمینه اشاعه هنرهای رزمی فراهم گردید، ولی کاتا نیز مانند هر فرآیند اجتماعی که در طول تاریخ به امروز رسیده، سایههایی از تردید و نقاط تاریک در سیر سرنوشتشان یافت میشود.
در سرزمین خودمان تا رسیدن به قرن بیستم و به وجود آمدن امکانات نشر و ثبت و ضبط بهتر، دیوان بسیاری از شعرا و بزرگان ادب دستخوش دستکاریهای مغرضانه و یا ناآگاهانه کاتبان شده بود، ولی در قرن بیستم به واسطه بالارفتن امکانات فنی، محققین متعددی با مقایسه و مراجعه به نسخ متنوع قدیمی، دست به گردآوری و غبارزدایی از اشعار حافظ، سعدی، مولانا، فردوسی و… نمودهاند، (کاتاها نیز سرنوشت مشابهی داشتهاند).
شرایط زندگی درگذشته، جنگ و گریزهای قبیلهای، مردان هر دهکده و جنگجویانش را وادار به دفاع در برابر تهاجم دشمنان مینمود. تعدادی از کاتاها به خاطر اختلافات محلی منحصر به یک فرد بود، با عبور ژاپن از دوران فئودالیته و آغاز امپراطوری «میجی» در اواخر قرن ۱۹ میلادی و کمرنگ شدن درگیریها و نزاعهای محلی، استادان رزمی نسبت به مراوده و انتقال دانستهها و دانش فنی و اشاعه هنرهای رزمی با یکدیگر اقدام کردند.
از آغاز حکومت «میجی» (۱۸۶۷) تا اواخر قرن ۱۹ میلادی با وجود تغییرات اجتماعی وسیع حاصل از امپراتوری جدید، هنوز اشاعه هنرهای رزمی چندان مطرح نبود و کاراته کمابیش پنهانی و تا حد ممکن مخفیانه و در گروههای کوچک فامیلی تمرین میشد، و هنرجویانی که شانس تمرین با استادان بزرگ را مییافتند، درحقیقت افتخار بزرگی به دست میآوردند، به بیانی روشنتر، اشاعه هنرهای رزمی به واسطه تمرین کاتا منحصر به افرادی خاص و انگشت شمار بود.
از آنجا که خشونت و بیرحمی حاکم در جامعه آن روز تاثیر زیادی بر چگونگی زندگی مردم داشت، یادگیری کاراته موضوعی جدی تلقی میگردید. مرگ و زندگی گاها به دانستن فنون رزمی (کاراته) که به عنوان شیوه دفاع شخصی به کار میرفت، بستگی داشت. «فوناکوشی» درجایی از نوشتههایش یادآور میشود که: «دانستن یک کاتا برای دفاع شخصی کافی است هر کاتا به طور عام تنوع فنون زیادی از قبیل؛ گرفتن، پرت کردن، ضربات مشت، ضربات پا، ضربه به نقاط حساس و بسیاری حرکات مفید و موثر در درگیریهای تهاجمی، دفاعی و اشاعه هنرهای رزمی را دارا میباشد».
هر کاتا روشهای مبارزه و فنون تدافعی متفاوتی را ارایه میکند، ازاینرو دانستن کاتاهای متعدد به معنی آگاهی از حجم مشابهی تکنیک و فن است، با این وجود افزایش کاتاها و بالطبع تکنیکهای آموخته شده تاثیر زیادی بر دفاع شخصی ندارد، چرا؟ چرا درگذشته استادان کاراته تنها بر یک یا دو کاتا اشراف داشتند و فقط همانها را تمرین میکردند؟ آیا این کار به اشاعه هنرهای رزمی کمک میکرد؟
در قرون گذشته استادان به ندرت و به سختی هنرجویی را برای آموزش کاراته قبول میکردند. متقاضی باید آنقدر اشتیاق و اراده آهنین داشت، تا بتواند از پس تمرینات سخت و بیرحمانه استاد برآید. استادان به شاگرد تنها یک کاتا یاد میدادند. زبردست و ماهر شدن در یک کاتا، کار بسیار دشواری بود. و سعی در یاد گرفتن چند کاتا در کل نیز غیرممکن و ناشدنی محسوب میگردید، و اشاعه هنرهای رزمی کار سختی بود.
معمولا کسانی که بیش از یک کاتا میدانستند یا از نیروهای حکومتی بودند یا توان مالی و وقت کافی برای سفردریایی به چین و آموختن و تمرین بیشتر داشتند، والا طبقات پایین اجتماعیِ «اوکیناوا» قادر به پرداخت هزینه سفر به چین، یا وقت آزادی برای تمرینات اضافی نداشتند. تمام اوقات مردم به کار و فعالیت کشاورزی یا ماهیگیری و دیگر امور اجتماعی، برای کسب درآمدی ناچیزی سپری میگشت. ازاینرو اشاعه هنرهای رزمی خیلی کند صورت گرفت.
در اوایل قرن بیستم، حدود سالهای پس از ۱۹۰۰ میلادی (سالهای طلایی اشاعه هنرهای رزمی) تعدادی از استادان وقت نگران اضمحلال و نابودی کاراته به واسطه محدود بودن، سخت بودن، در خفا بودن و… تمرینات شدند. ازاینرو تصمیم به ارتقاء سطح کاراته و گسترش آن در جامعه افتادند (اشاعه هنرهای رزمی). آنها به فراست افتادند تا کاراته را در مدارس و آموزشگاههای «اوکیناوا» بسط و گسترش دهند.
کاراته موجود برای آموزش کودکان و نوجوانان خطرناک بود. همینطور روشهای کلاسیک تمرین قابل استفاده برای تمرینات گروهی و جمعی هم نبود، درنتیجه «آنکو ایتوسو» که از جمله شاگردان ارشد «بوشی ماتسومورا» بود (آن موقع سالها از مرگ ماتسومورا میگذشت) جهت اشاعه هنرهای رزمی، اقدام به جرح و تعدیل و تغییرات گسترده در کاراته سنتی کرد. او بسیاری از فنون خطرناک را حذف نمود (همه تکنیکهای دست باز را تبدیل به مشت کرد) و تمرکز کاراته را بر تمرین کاتا معطوف ساخت، بدون آشکار ساختن راز و رمز فنون کاتاها (بونکای واقعی).
کاراته از روشی رزمی – دفاعی در برابر مهاجمان تبدیل به فعالیتی صوفیگرایانه و جسمی – روحی شد، از «بوجیتسو» مبدل به «بودو» Budo گردید. از کاراته، «کاراتهدو» زاییده شد. «ایتوسو» مبتکر، این تحول بود که مورد حمایت بسیاری دیگر از جمله: «گیچین فوناکوشی»، «کنووا مابونی»، «چوجن میاگی» ( Chojun Miyagi 1888-1953) و تعدادی دیگر قرار گرفت. همانگونه که گفته شد رشد و اشاعه هنرهای رزمی در اوکیناوا برای قرنها مخفی و زیرزمینی بود. در ۱۹۰۱ میلادی «ايتوسو» برای اشاعه هنرهای رزمی اولین مدرسه رسمی کاراته را در اوکیناوا افتتاح کرد.
«ایتوسو» در ابتدا، هنر رزمی را مخفیانه به چند هنرجو آموزش میداد. اما در اوایل قرن بیستم، ۱۹۰۱ تغییرات جدید و وسیعی در این هنر به وجود آورد. در ۱۹۰۹ زمانی که او ۷۹ سال داشت، کاراته به عنوان بخشی از برنامه درسی مدارس متوسطه و تربیت معلم در اوکیناوا، از جانب مقامات مسوول مورد پذیرش قرار گرفت، و از «ایتوسو» به منظور تدریس دعوت به عمل آمد (در سال ۱۸۹۱ ارتش امپراتوری ژاپن به طور رسمي بر «اوکیناوا» سلطه نظامی پيدا كرد.
0 دیدگاه