یوی
بسیاری از اوقات، هنرجویان درباره معنی حرکت یوی و ایبوکی اول هر کاتا، از من سؤال میکنند. چشمها را بستن (ماکسو)، دست چپ را روی دست راست قرار دادن، به طوریکه هر دو انگشت شست پنهان باشد، بعد از چند ثانیه تمرکز با گفتن اسم کاتا هر دو دست را بالا برده، نفس عمیق کشیده و با پایین آوردن تدریجی دستها (ایبوکی)، از «موسوبی داچی» به«هی سوکوداچی»، «هاچی جی داچی» و نهی کوداچی» تغییر داده و آماده شروع کاتا میشویم این اعمال به چه کار میآیند؟
در سبکهای مختلف، تفاوتهایی نسبت به قسمت آغازین کاتا (یوی) وجود دارد. حتی شنیدهام در گذشتههای دور اصلا این بخش را (یوی) اجرا نمیکردهاند، استاد «چوجن میاگی» بنیانگذار سبک گوجوریو، برای اولین بار، مراسم آغازین کاتا را اجباری نمود و … مفهوم عمیقی در پس این ظاهر وجود دارد.
هنگام بستن چشمها، هنرجو سعی میکند، ذهن خود را از مطالب اضافه خالی کند. برای استفاده از حداکثر توان و انرژی مغز، احتیاج به آزاد بودن ذهن و تمرکز داریم. شنیدن کلمه یوی، فرمان آغاز مرحله ایبوکی است. دستها را به صورت ضربدری بالا برده، نفس عمیق کشیده و آرام و با قدرت، بازدم کرده و با فشار تاندن هوای درون ریه را کاملا خالی کنید. در آخرین لحظه ایبوکی، تمام عضلات بدن، از باسن و شکم گرفته تا ساق پا و کمر و گردن و… همگی محکم و منقبض شدهاند و آمادهی شروع کاتا هستید.
موضوع از چه قرار است؟ این شروع مقتدرانه و با ابهت و جنجالی برای چیست؟ اول از همه باید بدانید که کاتا، تنها اجرای یک سری تکنیک نیست، مفاهیم فلسفی، روانی، جسمی و استراتژیک زیادی دارد. بسیاری، بدون در نظر گرفتن و درک مفاهیم پنهان در کاتا، آن را اجرا میکنند. در ادامه مثالی میزنم و سپس به فواید و تأثیرات قسمت آغازین کاتا میپردازم.
تصور کنید، شبی دیر وقت، در خیابانی خلوت، به سوی مقصد خود روان هستید، ناگهان متوجه میشوید، تعدادی جوان با ظاهری خلاف، از روبرو به شما نزدیک میشوند، ناخودآگاه وحشت کرده، ضربان قلبتان زیاد شده و عرق سردی را پشت گردن خود حس میکنید، به فکرتان خطور میکند پا به فرار بگذارید، ولی به خود دلداری میدهید که آنها بیازارند و کاری به کار من ندارند و… چند لحظه بعد خود را در دام آنان میبینید، چند نفر اطرافتان را میگیرند، هُلتان میدهند، ناسزا میگویند، حرفهای بیربط میزنند، پولهایتان را طلب میکنند و… دنیا دور سرتان میچرخد، حالتان بد میشود، عرق بر پیشانی دارید ولی احساس سرما میکنید، ندایی درونی نهیب میزند: کاری بکن! ولی قدرت حرکت ندارید، خشکتان زده، صدای ضربان سرسامآور قلبتان را میشنوید، منجمد شدهاید. میدانید زندگیتان در خطر است، اضطراب بر اعصابتان چیره شده، اینجا باشگاه نیست، همه فنون دفاع شخصی یادتان میرود، فلج مغزی و روانی، توان هر نوع واکنش و حرکتی را از شما سلب نموده است و…
0 دیدگاه