به طور كلى نقاط حساس به سه گروه تقسيم مىشوند:
۱ – درد: همه گير بوده ولى هميشه قابل اجرا و جوابگو نيست.
۲ – عضله: چندان همهگير نیست، نياز به مهارت دارد ولی مؤثرتر از گروه اول است.
۳ – راحت: كمتر همگانى است. احتياج به ايجاد درد نداشته ولى بيشترين تأثير را دارد.
تعداد نقاط حساس، در هر گروه نسبت به گروه قبل كاهش چشمگيرى دارد ولی در مقابل، تأثير بالاترى خواهند داشت. یکبار دیگر این سوال را مطرح میکنم؛ چرا در مقابله با يك مهاجم برای ضربه به نقطه حساس، مستقيماً به سراغ روش سوم نرفته تا با اطمينان و خاطر جمعى مطلق تكليف مبارزه را يكسره ننماييم؟
جواب: نقاط مورد نظر، در گروه سوم، به راحتى در دسترس نيستند كه در برخورد با اراذل بتوان از آنها استفاده كرد. به عنوان مثال بسيارى از نقاط آزاد (Relax)در نزديكى خط وسط بدن واقع شدهاند و يك نفر لات متجاوز به سادگى به شما اجازه نخواهد داد به بدنش نزديك شده و به يكى از آن نقاط، ضربه وارد نماييد. ناچار در يك رويارويى خصمآميز، مجبوريد سراغ ضربه به نقطه حساس در گروه اول و بعد دوم رفته و اگر در آنها موفق نشديد، دنبال فرصتى باشيد تا بتوانيد از گروه سوم بهره گرفته و بر متجاوز غلبه كنيد. اين را بدانيد اگر دسترسى به نقاط حساس آزاد (Relax) پيدا نموديد، قطعاً درگيرى به نفع شما پايان مىپذيرد، ولى اين واقعيت را از نظر دور نداشته باشيد كه رسيدن به آن راحت و آسان نخواهد بود. بگذاريد كمى به عقب برگرديم، نقاط حساس گروه اول و دوم تقريباً در تمام بدن پراكنده و به راحتى قابل دسترسیاند.
مثال: با پا ضربهى محكمى به زانوى مهاجم بزنيد. فرد شرور ناخودآگاه رو به جلو خم شده، سر و گردنش قدرى پايين میآید و باسنش به عقب مىرود. حال اگر ضربهی محكم ديگرى به زانوى او بزنيد، درد شديدى در پایش ايجاد كرده که موجب تخريب تمركزش مىگرديد و فرصت فكر كردن را از او خواهيد گرفت، یعنی مىتوانيد با چاره انديشى، برای ضربه به نقطه حساس مهاجم راه حلى را پيدا كنيد. ممكن است ضربهى اول هيچ دردى به طرف وارد نسازد، ولى به عنوان يك عمل مكانيكى به طور خودكار او را وادار به خم شدن مىكند.
اگر ضربهى دوم به زانو مؤثر واقع شد، نشان از تأثيرپذير بودن فرد مهاجم در اثر ضربهى وارده است، در حقيقت ضربهى اول پا به زانو – كه در گروه سوم مىگنجد- باعث مىگردد مهاجم را به گروه دو (قفل كردن ماهيچه) ببريد. بعد از آن مىتوانيد با استفاده از قفل نمودن عضلات، دست، گردن، مچ و… او را مغلوب سازيد و با خيال آسوده از صحنه خارج شوید. در مورد بيماران روانى و يا افرادى كه تحت تأثير داروهاى مخدر و يا اختلال روانى و عصبى بوده و درد را لمس نمىكنند، نيز اين روش قابل اجرا و صادق است.
نمونهى مشابهى را شخصاً تجربه كردهام، سالها قبل در ادارهاى با فردى درشت هيكل و عصبى كه ظاهراً مشكل روانى داشت، برخورد نمودم. هركس نزديكش یا کتک میخورد یا به عقب پرت مىشد. وقتى جلو رفتم با خشم زير بغل مرا از دو طرف محكم گرفت و شروع به فحاشى نمود. بازوانش قوى و عضلانى بودند و به هيچ روى نمىتوانستم خودم را از دستش آزاد سازم. به سرعت، ضربهاى محكم به حفرهی مابين جناق و زيرگلویش زدم(ضربه به نقطه حساس)، براى لحظهاى دستانش رها شد و من هم آزاد. بلافاصله مچ دستش را گرفته و با استفاده از پيچش و فشار بر روى عضلهى پايين به وسيله انگشت وسط و شست و پيچياندن مچ در جهت عكس كه فشار زيادى به اعصاب پشت انگشت كوچك در راستاى ساعد وارد مىآورد و عقب كشيدن هم زمان خودم، تعادلش را به هم زدم; خم شد، به دنبال آن با گذاشتن آرنج روى پشت بازويش و انداختن وزن خود روى بدنش، او را مجبور به خوابيدن روى زمين نمودم.
با كمى حوصله و تمركز و ضربه به نقطه حساس به راحتى قادر به از پا درآوردن فردى متخاصم، وحشى، ديوانه و يا خطرناك حتى درشت اندامتر از خود، خواهيد بود. كارى عجيب و جادويى از من سر نزد، بلكه از چند دستورالعمل ساده و فرمول نقاط حساس، استفاده كردم. هركسى با به كارگيرى درست از فنون، به راحتى قادر به قفل كردن و فلج نمودن موقتى یک مهاجم خواهد بود.
موضوع نقاط حساس، نقاط حياتى، گرههاى عصبى، درستى به كارگيرى آنان، كاربردى بودنشان يا نمايشى بودن آنها، مباحثى داغ، پرشور و ناتمام است كه هميشه و همه جا بين اهل فن و استادان رزمى همواره جريان داشته، دارد و خواهد داشت. استدلالهاى موافق و مخالف زيادى، دراينباره مىتوان به دستآورد و جا دارد ساعتها دربارهى آن در سمينارها و كمپهاى آموزشى وقت صرف كرد.
0 دیدگاه