باشگاه اویاما
باوجودی که افتتاح باشگاه اویاما برای او حادثه بسیار مهمی بود، اما متاسفانه زمانه روی خوشي به وی نشان نداد و اوضاع بر وفق مرادش پیش نرفت. عدهای فریبکار متقلب از صداقت اویاما استفاده کرده و سرش کلاه گذاشتند و همه پولهایش را بالا کشیدند، اویاما و خانوادهاش مجبور شدند از خانهشان در «مهجیرو» به «ایتاباشی» محلهای سطح پایین در توکیو نقل مکان کنند. اویاما هم درآمد ناچیزی از کاراته به دست میآورد. این موضوع باعث شد او و خانوادهاش روزهای متمادی چیزی جز پوره سیب زمینی نخورند. در این دوران پُرمضیقه، روحیه همسر و دو دختر اویاما بسیار شکننده بود.
با وجود همه این سختیها، اویاما تصمیمی راسخ داشت تا سبک قدرتمند جدیدی را در کاراته بنا گذارد، و در این راه همسرش «چییاکو» تنها حامی و مشوق واقعی او بود. یک روز اویاما و همسرش به طور اتفاقی در محله «ایکی باکورا» اعلامیه فروش استثنائی (حراج) یک قطعه زمین را دیدند. اویاما آرزو داشت آن زمین را بخرد تا خانهای بسازد، ولی اوضاع اقتصادیاش اجازه نمیداد. اویاما در آن زمان مشغول نوشتن کتابی درباره کاراته بود، حساب کرد اگر کتاب را به یک ناشر پیش فروش کند، پولی که از این بابت خواهد گرفت را میتواند برای پیش قسط زمین پرداخت کند. تنها مساله، پیدا کردن ناشری بود که حاضر به چاب و نشر آن باشد. اویاما و همسرش با ناشران مختلفی تماس گرفتند، ولی هر بار دست رد به سینهشان خورد. کمکم به این فکر افتادند که آرزویشان برای خرید زمین به بنبست رسیده است.
به اویاما و همسرش توصیه شد که سراغ ناشری بزرگ و بینالمللی بروند که توانایی توزیع کتاب در سراسر جهان را داشته باشد. بعد از ملاقاتی بین اویاما و «نی چی بو شوپان»، رییس یکی از شرکتهای بزرگ انتشاراتی، آقای «شوپان» علاقمند شد تا کتاب اویاما را منتشر کند. هنگامی که از او در مورد علت موافقتش برای انتشار کتاب سئوال شد، پاسخ داد: «چون اویاما به خود نمیبالید و متواضع بود و مثل دیگران برای جلب نظر من چاپلوسی و تملق گویی نکرد، اویاما اصلا در مورد پول، نه چیزی پرسید نه حرفی زد».
انتشار کتاب «کاراته چیست» What is karate یک موفقیت بزرگ بود. حق التالیف کتاب به اویاما و همسرش امکان خرید زمین مورد نظرشان را داد. هنگامی که نقشه ساختمان آماده گشت، برنامه اویاما و همسرش به طور ناگهانی تغییر کرد. یک شب بعد از تمرین، در سالن باله (باشگاه اویاما)، یکی از هنرجویان به دوستش گفت: «چه خوب بود اگه تو باشگاه دوش داشتیم»! اویاما حرف او را شنید. تا آن زمان اویاما به فکر یک «دوجوی» شخصی نیفتاده بود، اما وقتی به یاد حرف شاگردش افتاد و آن را با همسرش در میان گذاشت، زن و شوهر به اتفاق تصمیم گرفتند به جای ساختن خانه، یک باشگاه کاراته (باشگاه اویاما) بسازند. ساخت منزل جدید متوقف شد، و با حمایت خانم اویاما قدم اول برای ساختن «دوجوی» اختصاصی اویاما (هونبو – باشگاه اویاما) برداشته شد.
0 دیدگاه