کاراته همه چیز اویاما بود، نه ورزش بلکه راه زندگیاش(اگر میگفتند کاراته ورزش است اویاما ناراحت میشد). او باور داشت از طریق فلسفهی کاراته ميتوان صلح را در جهان پايدار كرد. فكر صلح جهاني باعث شد تا او قویا به فکر مبارزه رودرو با یک گاو نر بیفتد. او عقیده داشت؛ اگر بتواند حیوان را در این مبارزه شکست دهد، توجه جهانیان را به قدرت شگرف کاراته جلب خواهد نمود، و سپس از این رهگذر میتواند خط مشی اندیشههای خود را در مورد صلح جهانی و دوستی و انسانیت؛ به واسطهی فلسفهی کاراته برنامهریزی کرده و گسترش دهد.
برای خیلیها شاید اندیشهی صلح جهانی؛ رویایی دست نیافتنی، تو خالی و مضحک در دنیای کنونی به حساب بیاید. چیزی که از ابتدای مدنیت، انسان همواره در جستجوی آن بوده و تاکنون هم متوقف نشده است. سوال این است چرا اویاما به دنبال صلح بود؟ میدانیم که اویاما بعد از جنگ جهانی، در عین جوانی، تمام امیدش به آینده را از دست داده بود. دوران اقامت و ریاضت در کوهستان و سالهای پس از آن و مطالعات و سیر و سلوک معنوی و عرفانی از اویاما انسان دیگری ساخت که با لطافت یک شاعر به هستی نگاه میکرد. در همهی زندگی و فلسفهی کاراتهاش سعی داشت تا کسی حس ناامیدی را تجربه نکند و همواره عشق و دوستی را ترویج مینمود و به فکر صلح جهانی بود.
اویاما يكپارچه قدرت و اعتماد و اطمینان بود. او در مقابل هر حریفي موفق و پیروز ميشد. درحالیکه دیگران حتا خواب چنین مبارزاتی را نميديدند، چه رسد به اینکه به پیروزي دست يابند. برای اویاما صلح در جهان وجود داشت، اما در قالب مبارزاتی که دیگران از آن خودداری میکردند. این طرز تفکر چیزی بود که اویاما از سامورایی ژاپن آموخته بود – آنطور که نام سامورایی نشان میدهد – آنها به اربابان خود خدمت میکردند. ساموراییها از مرتبهی سلحشوران (شوالیهها) بودند، سربازانی که ویژگیهای شخصیتی منحصر به فردی داشتند. این خصلتها استانداردهایی را برای همهی ساموراییها در زندگی با توجه به رفتار، ایدهآل، و عقاید تعیین کرد بود.
0 دیدگاه