شوهاری (بخش اول)
کوچکتر که بودیم، بزرگترهای عاقل داستان یک استاد کشتی را برایمان تعریف میکردند که ۹۹ فن را به شاگردش آموخت و یک فن را برای خود نگه داشت و در نهایت نیز توسط همان یک فن شاگردش را ضربه کرد. متاسفانه این داستان مخرب که نمودار تفکرات غلط بعضی مربیها است دارای چند پند ضد اخلاقی برای استادان و شاگردان آنها میباشد.
پندهایی برای استاد:
– به شاگردانت اعتماد نکن.
– آنها را در بیخبری نگه دار.
– اجازه استقلال به آنها را نده.
– به هر قیمت که ممکن است آنها را تضعیف کن (حتی اگر پس از گذشت چند نسل چیزی از هنر تو باقی نماند). مهم حفظ اسطوره شکست ناپذیری تواست.
پندهایی برای شاگردان:
– به استادتان اعتماد نکنید.
– در راستی و درستکاری آنها شک کنید.
– در صحت فنونی که به شما آموختهاند شک کنید.
– استادان اشخاص شکستناپذیری هستند.
– هرقدر هم که کوشش کنید به آنها نمیرسید.
– جیب خود را محکم بچسبید.
در یک جمله استاد و شاگرد نباید به هم اعتماد کنند! حال بهتر است نیم نگاهی به رابطه و شاگرد از نگاه ژاپنیها داشته باشیم.
شوهاری کلمهای است ژاپنی برای توضیح دادن پیشرفت و تکامل در آموزش هنرهای رزمی.
شو میتواند دو معنی حفاظت کردن و اطاعت کردن را داشته باشد (Follow). هر دو معنی به گونهای مناسب رابطه بین هنرجو و مربی (که باید مثل رابطه والدین و فرزندانش باشد) را توضیح میدهد. هنرجو باید هرچه را مربی ارائه میدهد، فرا گیرد. باید مشتاق یادگیری باشد و موافق با تمام اصلاحات و انتقادهای سازنده. مربی باید هنرجو را به همانگونه که والدین از فرزندشان در دوران رشد مواظبت میکنند. مراقبت کند. باید مراقب علایق هنرجو باشد و برای پیشرفت وی را تشویق کند.
شو به شکل و روشی قاطعانه تاکید میکند تا هنرجو برای آموزشهای آینده دارای پایهای قوی گردد و تمامی هنرجویان (با توجه به تفاوتهای موجود در ساختمان بدنی، سن و تواناییهایشان) به روشی یکسان تکنیکها را انجام دهند.
ها کلمهای دیگر است به همراه دو معنی مناسب، رها کردن با خنثی کردن (Break away) بعضی وقتها پس از رسیدن هنرجو به سطح کمربند سیاه، وی به دو راه متمایل میشود. در یکی هنرجو از اصول اساسی جدا شده (و رهاتر و بیشتر به توسط قول خیال) شروع به اضافه کردن اصول به دست آمده از تمرینهای اولیه به صورتی جدید میکند. در روشی که تکنیکها را اجرا میکند، تکروی وی پدیدار خواهد شد. در مرحلهای عمیقتر او از تعالیم سخت مربی نیز جدا شده و شروع به سوال کردن و کشف کردن بیشتر، از میان تجربیات شخصی خود میکند. این میتواند در زمانی اتفاق بیافتد که تلاشهای استاد را خنثی کند.
با پیشرفت سفر اکتشافی هنرجو، وی به طرح سوالاتی بیپایان میپردازد که همگی با چرا آغاز میشوند. در این مرحله رابطه بین مربی و هنرجو مانند رابطه بین والدین و فرزند بالغ است. مربی چون یک استاد ماهر است و هنرجو ممکن است که برای دیگران، یک مربی باشد.
ری مرحلهای است هنرجو حالا دارای کمربند مشکی با درجهای بالا است، از مربی جدا شده است و مجذوب تمام چیزهایی است که از آنها میتوانسته بیاموزد (Fluent) این بدین معنی نیست که مربی و هنرجو نمیتوانند از این رابطه داشته باشند. در حقیقت، تضاد کاملا طبیعی است، اما حالا آنها باید پیمان قویتری نسبت به گذشته داشته باشند، محکمتر از پدربزرگ با فرزندش که حالا خود بچه دارد. بنابراین، اکنون هنرجو کاملا مستقل است، وی گنج خود را ذخیره کرده است و شکیبایی مشورت با استادش را و توانگری در رابطهشان وجود دارد که از بین تجارب مشترکشان برمیخیزد. اما هنرجو اکنون در حال آموختن و پیشرفت کردن از کشفیات خودش میباشد تا تعالیم مربی و حرکات خلاقانهاش را به نمایش میگذارد.
0 دیدگاه