اوباشیگری ورزش :
ورزش و فعالیتهای جانبی آن، زمان و نیروی فراوانی از افراد هر جامعه را به خود اختصاص داده و جایگاه مهمی در فرهنگ مردم پیدا کرده است. رقابتهای ورزشی؛ ورزشکاران و تماشاگران را در وضعیتهایی قرار میدهند که ممکن است قواعد، هنجارها و تقسیم کار رایج به آسانی نقض و به رویاروییهای پرخاشجویانه و خشونتبار منتهی شود.
به ویژه بین طرفداران و هواداران تیمهای فوتبال بیش از سایر رشتههای ورزشی، رفتار خشن و پرخاشجویانه، مشاهده میشود. آشکارترین نمونه رفتار خشونتبار طرفداران فوتبال، پدیده موسوم به اوباشیگری ورزش است که امروزه به شکل نسبتا سازمان یافتهای در کشورهای صاحب نام فوتبال به خصوص در اروپا رواج دارد.
در انگلستان هم اوباشیگری ورزش به شکلی افراطی در هولیگانها (اوباش) مشهود است که با عقاید و افکار تعصبآمیز، باعث وقوع فجایع بسیاری بودهاند. در ایتالیا، علاقه دیوانهوار و بیمارگونه برخی از طرفداران تیمهای فوتبال و نیز رفتار پرخاشجویانه و ویرانگر آنان در عرصه مسابقات فوتبال سبب شده که به آنان لقب تیفوسی داده شود. به نظر برخی از پژوهشگران، بین تمام فعالیتهای ورزشی بیشتر ورزش فوتبال است که سبب رفتار اوباشیگری ورزش به مفهوم عام آن میشود (به دلیل کثرت طرفداران).
از اواخردهه شصت میلادی، پژوهشگران و نظریه پردازان علوم اجتماعی دلایل و تفسیرهای متفاوتی در مورد اوباشیگری ورزش و خشونت تماشاگران فوتبال ارایه دادهاند که گستره آن شامل دگرگونیهای کلان اجتماعی تا عوامل جزء میشود. با رشد تدریجی سطح فرهنگ جوامع، طرفداری و تماشاگری در فوتبال، همچنین رفتار پرخاشجویانه گاه به گاه، باعث شد تا گرایش تحقیقات مراکز علمی و پژوهشی از توجه محض به بحثهای نظری به رفتار طرفداران فوتبال در این کشورها معطوف گردد.
پدیده خشونت ورزشی در سه سطح قابل بررسی است:
اول: تماشاگران و طرفداران مسابقات که در قالب هواداری از تیمهای محبوبشان علیه یکدیگر و گاه در مورد اموال و داراییهای عمومی دست به خشونت میزنند.
دوم: خشونت تماشاچیان علیه بازیکنان تیم حریف.
سوم: خشونتی که بین بازیکنان دو تیم در زمین مسابقه روی میدهد.
در بین سطوح سه گانه فوق، مورد اول به دلیل عواقب وسیعتر، همواره بیشتر مورد توجه پژوهشگران بوده است. برخی رشتههای ورزشی مثل فوتبال به طرفدارانش اجازه میدهد که عمیقترین احساسات خود را با بعضی نمادها و قراردادهای زبانی نشان دهند. این موضوع زمینهای برای ایجاد دستهبندیهای اجتماعی و از جمله تقسیم طرفداران به دوست و دشمن شده است. از دید برخی تماشاچیان، مسابقه یک بازی ورزشی دوستانه و ساده بین دو تیم یا دو نفر نیست، بلکه فرصتی برای نبردی تشریفاتی است. چنین تشریفات و رسومی ممکن است در موقعیتهای خاص و پیشبینی نشدهای، تبدیل به زد و خوردهای فیزیکی (خونین) شود.
ورزشگاه مکانی است برای بازی، نه لشکرکشی؛ درحالیکه از دید طرفداران، میدان مسابقه نمادی است که درآن نبرد بین دو گروه دوست و دشمن انجام میگیرد، گرچه حتی خود ورزشکاران به چنین چیزی معتقد نباشند. انسان ذاتا پرخاشجو نیست (گرچه خشم در سرشت او وجود دارد)، بلکه پرخاشگری رفتاری اجتماعی است که از راه تجربه مستقیم یا مشاهده رفتار دیگران منتقل میشود. نظریه پردازان در تحلیل اعمال خشونت آمیز و پرخاشجویانه توجه خاصی به رسانههای همگانی دارند.
براساس نظریه محرومیت تهاجم، محدودیتها به عنوان محرکهایی برای بروز رفتارهای تهاجمی عمل میکنند. ازاینرو محدودیت در امکانات رفاهی و بهداشتی، کمبود در سرویسهای رفت و آمد، محدودیتهای ایجاد شده توسط نیروی انتظامی و مسؤولان ورزشگاهها و… انگیزه افراد برای نشان دادن خشونت و رفتارهای تهاجمی را افزایش میدهد. یعنی افراد بیشتر به دلیل عوامل محدودکننده بیرونی و نه انگیزههای درونی دست به خشونت میزنند.
یافتههای پژوهشی در این بخش نشان از رابطه معنادار و مستقیم عوامل محیطی ورزشگاه با گرایش به خشونت و رفتار خشونتآمیز تماشاگران دارد، به طوری که هرچه نارسایی عوامل محیطی بیشتر شود، گرایش به خشونت و بروز واکنشهای خشونتآمیز در رفتار آنان نیز افزایش مییابد.
تحت تاثیر چنین جوی، تماشاگران ممکن است واکنشی نشان دهند که در محیطهای دیگر حاضر به انجام آن نباشند. شاید این موضوع به دلیل جمعیت زیاد حاضر در ورزشگاه است، که افراد همدیگر را نمیشناسند و چندان در قید مهار رفتارشان نمیباشند. به بیانی روشنتر، هرچه تلقی افراد از جّو ورزشگاه به فضای گفته شده نزدیکتر باشد، راحتتر تابع رفتار جمعی قرار میگیرند. به نظر میرسد آموزش تماشاگران یا به قول رسانهها، فرهنگسازی و نیز بهبود عوامل محیطی، از جمله راهکارهای اساسی مهار خشونت و پرخاشگری به شمار میآید.
0 دیدگاه