چاقو آلت قتاله
نمى توان كسى را كه چاقو به دست دارد، يك جنگجو ناميد. چاقو خود به خود فرد را مبدل به قاتل و جانى مى نمايد; چاقو هيچ توجيه دفاعى و رزمى ندارد; بلکه ابزارى است كه تبديل به آلت قتاله مى گردد، آن هم خيلى آسان. در بسيارى از دوره هاى خاص آموزشى مربوط به نيروهاى ضد جاسوسى، نيروهاى نظامى ويژه و كسانى كه عمليات مخفى و اطلاعاتي و مبارزه با اوباش انجام مى دهند، چگونگى جنگ تن به تن با چاقو را مى آموزند.
بحث، رودررويى با اراذل خشن و درگيرى با تيزى كش نيست; اشتباه بزرگ اين است كه وارد چنين فازى بشویم. در فكر و انديشه همه ما، دورى جستن، درگير نشدن و عقب نشينى بايد جا بگيرد. فراموش نكنيد; در برابر يك چاقوكش، به مبارزه و زد و خورد و… فكر نكنيد; فقط به زنده ماندن و سالم بودن بينديشيد. در رويارويى با چاقو، تنها به فكر سالم و زنده ماندن باشيد شايد به نظرتان خنده دار برسد; ولى، باور كنيد حالات، رفتار، تمركز ذهن و همه چيزتان، هنگام رودررو شدن با يك قمه و يا چاقو رنگ مى بازد و تبديل به آدم ديگرى مى شويد، ادعاها و تفكرات قبلى تان دود مى شود و به هوا مى رود. ترس، وحشت، هراس، و پى آمد آنها، آدرنالين ترشح شده در خون، چهارچوب هاى روانیتان را به هم مى ريزد، البته جسم هم تابعى از آن است.
بيشتر حملات مهاجمان (كه با چاقو صورت مى پذيرد) درحقيقت درگيرى یا دعوای دو فرد معمولی نیست، نوعی اقدام به جرح و يا قتل است. اگر موضوع را از اين زاويه بررسى كنيم، درمى يابيم كه اراذل و اوباش چاقوكش و متخاصم، قصد و نيت دعوا و مبارزه ندارند; آنان تصميم به زخم زدن (بريدن) و يا قتل قرباني را دارند. حتا آدم هاى ناشى كه دچار جنون آنى مى گردند، در آن لحظه سرشار از عصبيت و خشم، نيت كشتن و از پا درآوردن حريف را دارند، گرچه بعد دچار پشيمانى و ندامت مى شوند، اما درلحظه حساس عصبانيت، مقصودشان، كشتن طرف مقابل است، نه مبارزه و درگيرى.
مساله مهم در درك و فهم موضوع چاقوكشى و روبرو شدن ناخواسته با آن، در شرايطى خشن، مقابله و درگيرى و زد و خورد نيست، بلكه زنده و سالم ماندن است. هنگام روبرو شدن با چاقوكش، مبارزه و زد و خورد را فراموش كنيد; از صحنه خارج شدن در اسرع وقت، مهم است. در برابر چاقوكش و تيزى كار حرفه اى، درگيرى يا مبارزه عادلانه، معنى ندارد. موضوع، مرگ و زندگى است، كه فرسنگ ها از بحث زد و خورد، فراتر است.
هيچ كس نمى تواند ادعا كند بهترين شيوه هاى مبارزه با چاقو يا چاقوکشان را ميداند و قادر به آموزش شان است. حرف هايى از اين دست، تعاريفی گزافه و اضافى هستند. البته نمى توان منكر شد، بسيارى از نيروهاى ويژه پليس و انتظامى، استادان هنرهاي رزمي، آموزش هاى متعددى، در رابطه با درگيرى با اوباش و اراذل ديده اند و توانايى و مهارت لازم در رويارويى با خلافكاران و خلع سلاح آنان را دارند; ولى بازهم هيچ يك را نمى شود صددرصد و مطمئن دانست.
دستورالعمل حملات شرارت بار خلافكاران خيابانى بسيار گسترده و وسيع و غيرقابل شناسايى و پيش بينى است. حل كردن مساله اى با چند مجهول و چند متغير، كار دشوار و مبهمى است. افراد تربيت شده، دوره ديده، مجهز به ابزار دفاعى و… نيز فقط مى توانند درصد خطا را كاهش دهند. ايستادگى در برابر فردى خشن و چاقو به دست با دعواى تن به تن با مشت و لگد، بسيار بسيار متفاوت و از جنس و نوع ديگرى است.
براساس آمار و ارقام به دست آمده از زندانيان و مراكز اورژانس، جان به در بردگان از درگيرى هاى خيابانى، نيروى انتظامى، پرونده هاى قضايى و… اين جمع بندى نسبى حاصل شده است. هيچ فرمول و روش تضمينى و صددرصد مؤثرى در اين باره وجود ندارد.
0 دیدگاه