تحريك، تحقير، انكار
داشتن سازه بنيادين هر واقعه خشن و درك و آگاهى، در تشخيص وضعيت و راههاى نظارت و… ضريب گوش به زنگ بودن و در دست داشتن نبض اوضاع را بالا مىبرد، نداشتن دانش از خواسته مهاجم، به سادگى قربانى را به دام خشونت مىاندازد. درحقيقت ناآگاهى از بنيان خشونت در برخورد با مهاجمان، احتمال آسيب و حمله و تهاجم به فرد قربانى را به شدت افزايش میدهد. در موقعيتى بحرانى براى جلوگيرى از انفجار خشونتآميز و درگيرى فيزيكى و برخورد با مهاجمان نكات زير را در نظر داشته باشيد:
۱ – با رفتار خود، طرف مقابل را به مبارزه دعوت نكرده و گردنكشى نكنيد
۲ – با رفتار خود، طرف مقابل را تحقير و كوچك نكنيد; توهين نكنيد
۳ – با رفتار خود، وضعيت پيش آمده را انكار نكنيد
۴ – با رفتار خود، به طرف مقابل، راه برون رفت از بحران و درگيرى را نشان دهيد
چهار روش گفته شده بنا به آمار و استناد به منابع تحقيقاتى موجود، در بسيارى از موقعيتهاى بحرانى، از دعواهاى خانوادگى گرفته تا مشاجرات خيابانى و برخورد با مهاجمان، كارساز و عملى هستند. «تحريك، تحقير، انكار» هر سه، باعث دامن زدن به وخامت اوضاع مىشوند و راه كار چهارم «انعطاف داشتن» موجب سُست شدن شرايط سخت و بحرانى خواهد شد.
حفظ خونسردی
تصور كنيد كه منزل شما داراى حياط است، با ديوارهايى از سه طرف و درى به كوچه. دو تا از ديوارها با همسايههاى دست راست و چپ مشترك است و كوچهاى كه ورودى حياط به آن باز میگردد، با ديگر همسايگان به صورت اشتراكى مورد استفاده قرار میگيرد. اگر كسى بىاجازه، از روى ديوار، وارد شود (دزد يا غريبه و …)، يقه او را گرفته از در حياط بيرون مىاندازيد. اين برخورد، ناشى از روانى آرام، اعتماد به نفسى قدرتمند و طبيعى است. اگر يقه دزد را گرفته به كوچه ببريد تا سرخيابان با لگد و مشت او را كتك زده و عدهاى را با داد و فرياد دور خود جمع كرده، دسته جمعى او را بزنيد، پرخاشگرى مطلق است; چه خوشتان بيايد چه نيايد!
بيشتر مردم، به خشونت گراييدن يك موقعيت ساده را در برخورد با مهاجمان، باور نمىكنند. از كوره دررفتن و پرخاشگرى، نيازمند پيش شرطهايى است. هر نزاع و خشونت فيزيكى، نياز به دو طرف دارد. هر جنگى حداقل مابين دو كشور يا دو رقيب، اتفاق مىافتد. قربانيان عنوان مىكنند: «او حمله كرد، او ابتدا دست به پرخاشگرى و…» در برخورد با مهاجمان طرف مقابل در هر وضعيتى باشد، بدون حضور و وجود شما، درگيرى و خشونت او معنى نمىيابد. در برخورد با مهاجمان قاطعيت، كه ناشى از اعتماد به نفس قوى است، خود به خود شما را از صحنه خارج مىسازد. نيروى محركه و بالقوه دعوا و زد و خورد، در هر دو طرف مهاجم و قربانى وجود دارد، يك معادله ساده رياضى است:
مهاجم + قربانى = خشونت
در برخورد با مهاجمان اگر يكى از كميتها وجود نداشته باشد، نتيجهاى حاصل نخواهد شد. در عمل ثابت شده افرادى كه اقدام به حركاتى نامعقول، اِعمال خشونت، برخورد فيزيكى و درگيرى مىكنند، نمىدانند مشغول چه كارى هستند، فكرشان درست كار نمىكند; غريزى عمل مىنمايند. همانگونه كه پیشتر عنوان كردهام، بعد از درگيرى و برخورد با مهاجمان، هر دو طرف مدعى مىشوند درحال دفاع از خود بوده و موضوع را در دايره دفاع از نفس يا ناموس خويش مىگنجانند. در حالى كه چنين چيزى عملا ممكن نيست. بالاخره يكى از دو طرف، اولين گام را در جهت انفجار برداشته است. جرقه اول را يكى از آنها زده است. اگر نتوانيم تفاوت بين پرخاشجويى و دفاع مشروع را بدانيم و حد و مرز هر يك را بشناسيم، به راحتى در هنگام خطر، از خط عبور كرده، وارد فاز خشونت مىشويم.
يكى از سادهترين راههاى تشخيص، درك كردن تفاوت، بين تسلط نظارت و هدايت و رهبرى هر موقعيت است. به دست گرفتن تسلط و نظارت بر اوضاع پيش آمده، كار صحيح و شايستهاى است، درجايى كه هدايت و فرماندهى كردن اوضاع، احتمال بروز و وقوع حادثه و درگيرى را افزايش مىدهد. عوامل و علل زيادى، در پديد آمدن خشونت، تجاوز و حمله یا برخورد با مهاجمان، چه مادى چه معنوى، نقش دارند. شناسايى علايم و نشانههاى مقدماتى بروز يك پديده، علم داشتن به چگونگى آن، كمك بزرگى در توقف یا خنثى نمودن حادثه مىنمايد. قبل از وقوع زلزله، بسيارى از جانداران، آن را حس مىكنند. دريانوردان و قايقرانان حرفهاى، وقوع طوفان را، خيلى قبل از آنكه آغاز شود، با استفاده از نشانهها و علايم گوناگون، حدس مىزنند. همين تركيب و ترتيب در هر حادثه منجر به خشونت و تجاوز نيز، وجود دارد; منتهى، علايم و نشانهها متفاوت هستند.
هر درگيرى فيزيكى، قبل از رسيدن به عمل، مراحلى را طى نموده. همانگونه كه قبلا گفته شد، اعمال خشونت، حاصل پشت سر گذاشتن اتفاقاتى است كه در نهايت، فاز عملى خشونت را شكل مىدهند. قبل از هر چيز اجازه بدهيد مفهوم فرد خشن، آدم ناراحت و… را در هر محيطى مورد بررسى قرار دهيم. چنين فردى:
۱ – به حرف ديگران گوش نمىدهد
۲ – علاقهاى به كمك و همدردى ندارد
۳ – ميلى به همكارى و هميارى ديگران، ندارد
۴ – از هدايت بيشتر امور، ناتوان و عاجز است
۵ – به توجه زياد، نياز دارد
۶ – از ديدن صفات خوب و نكتههاى مثبت و برجسته ديگران، عاجز است
۷ – قادر به هماهنگى با ديگران براى تفريح گروهى نيست، گرچه به آن نياز دارد
مشخصات و ويژگىهاى زياد ديگرى را نيز در رابطه با شخص يا اشخاصى، كه غالباً با آنان مشكل داريد، مىتوانيد برشماريد و بايد چگونگى برخورد مناسب و غير خشونتبار با فردى كه در محيط كارى، همسايگى و… موجبات آزار و ناراحتى ديگران را فراهم میكند، بياموزيد. در محيطهای كارى، فاميلى، خيابان و… مواردى پيش مىآيد كه ناچاريد با چنين افرادى (كسانى كه مشكل داشته و معمولا خشن هستند) روبرو شويد، حتى اگر تجربهاى هم نداشته باشيد، باز مجبور به روبرو شدن و سر و كله زدن خواهيد بود. اينكه؛ مدير، همسايهاى قديمى، كاسب سابقهدار باشيد و… هيچكدام به كمك شما نخواهد آمد.
قرار نيست روشهاى اجرايى و برخورد با مهاجمان خشن و افراد مسئلهدار را به صورت فرمول ياد دهيم. آنقدر آدمهاى گوناگون با روحيات و خُلقيات متنوع وجود دارند كه از بحث ما خارج است. افراد مشكلدار در هرجايى و با سطوح مختلف مشكلات روانى پيدا مىشوند. اميدوارم راههايى را نشان دهم، تا بتوانيد در برخورد با آدمهاى بد اخلاق و عصبانى و خشن، در هر زمان، مكان، محله، خيابان و غيره و در برخورد با مهاجمان به راحتى تعامل كنيد. يادتان نرود: هيچ راهى صددرصد مطمئن نيست، تنها روشهايى را براى پيدا كردن راه حل مناسب هر مشكلى بياموزيد.
بعضىها اينگونه دخالتهاى بىجا را كمك به همنوع مىنامند كه از نظر من تعبيرى نادرست است. در ميان هياهو و غوغاى خشم و خشونت و درگيرى و نزاع و در برخورد با مهاجمان، از دست فردى ناآگاه و غير متخصص و غير فنى كارى بر نخواهد آمد. مگر اينكه وى حداقل تجربهى بيست مورد فرو نشاندن و جدا كردن نزاع را در كارنامهى خود داشته باشد.
0 دیدگاه